هم‌اندیشی

هم اندیشی، درباره فرهنگ و مسائل نظری

هم‌اندیشی

هم اندیشی، درباره فرهنگ و مسائل نظری

این وبلاگ منعکس کننده دیدگاه های پاره‌ای از دوستان، با رویکردها و گرایش‌های مختلف، درباره برخی موضوعات نظری و اندیشگی است.

بایگانی

۳۶ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

گفتگو در باره اعتبار لذت‌گرایی در امور دینی - مطلب شماره 16

خانم حفیظی: ما در مکتب اخلاقی اسلام به لذت گرایی روی خوش نشان نمی‌دهیم ولی من زیاد دیدم که متشرعه در توجیه خیلی از افعال و کرده هاشان به لذت بخش بودن آن کارها اشاره دارند مثلن می گوییم و می گویند قرآن خواندن لذت بخش‌تر از مطالعه است پس قرآن می خونم. بنظرم اگر حسن قرآن خواندن یا هر کار دیگر را ما صرفاً با استناد به لذتی که برای ما دارد انتخاب کنیم، جای تامل عقلانی! دارد یکی دیگر می تواند در مقابل، همین استدلال را برای انجام کاری دیگر بیاورد که خوشایند ما نیست .

اسکندری: البته خانم کلانتری فرمودند که این لذت، یا انفعال احساسی او را به تفکر وا می‌دارد. اگر لذتی ما را به تفکر نه نتایج قطعی وادارد محل اشکال نیست. ضمن اینکه بیان خانم کلانتری بیان محاوره بود و تلاش نکردند گزاره علمی بیان کنند.

حفیظی: بنظرم یک عامل رکود تفکر در بین مسلمین افراط در این نوع لذت ها باشه، البته با اعتراف به اینکه بنده مسلمان زاده و دوستدار قرآنم.

اسکندری: بخش اول بیان بنده روشن بود؟ یعنی به هر حال همواره زمینه های زیستی از جمله لذت‌ها، انفعالات، خواست‌ها و علائق می‌توانند زمینه تفکر باشند و در حقیقت هستند. در این شک و خدشه ای نیست. اما اگر این احساسات جایگزین تفکر شوند و به جای فکر و اندیشه بنشینند، موجب تعصب و جمود فکری می‌شوند.

باید بدانیم داریم به چه چیزی اشکال می‌کنیم. همان تفکیک عناصر سازنده یک رخداد یا یک گزاره و...

حفیظی: فکر کنم در قلمرو تفکیک عناصر سازنده اش هستیم

اسکندری: تفکیک بفرمایید.

حفیظی: ببینید من زیاد با آدم‌هایی برخورد کردم که وارد خیلی حوزه های اندیشه نمی شوند. مثلن طرف رشته‌اش کلام و فلسفه اسلامی است، اما تصمیم گرفته یک خط فلسفه غرب نخواند یا فلسفه دین و سایر رشته های مرتبط را. یا رشته اش علوم قرآن و حدیث است، کارهای مستشرقین در حوزه حدیث پژوهی و قرآن پژوهی را با عرض معذرت به بیان صریح چرندیات می داند. اندیشه اگر اندیشه است نیازش می‌افتد به خیلی جاها سرک بکشد نمی توان دورش حصار کشید.

اینگونه اندیشه ای از قبل همه چی را برای خود حل شده فرض کرده است و بیشتر جدل است تا اندیشه مولد.

اسکندری: خوب این ربطش به انگیزه بخش بودن لذت برای تفکر چیست؟

حفیظی: نوع تربیت و علایق طرف این تاثیر رو داشته که پرداختن به برخی اندیشه‌ها رو بی‌فایده بداند و در نتیجه لذت‌بخش نپندارد و این فرایند تفکر رو متوقف می‌کند.

اسکندری: من اول گمان کردم شما به اصل لذت به طور کلی ایراد دارید. عرض کردم که لذت یا علاقه و امور مشابه آن از انفعالات، اگر جایگزین تفکر شوند به جمود و تعصب منتهی خواهند شد. منتها همچون محسوسات، علایق و لذات ما همواره زمینه‌های خوبی برای فکر کردن و اندیشیدن ایجاد می‌کنند. و این لذت و تمایل نه تنها ایرادی ندارد بلکه بطور طبیعی در حال عمل کردن است. و منتظر آگاهی بشر نمی ماند.

این بخشی از بحث است که امیدوارم روشن شده باشد. در مورد خانم کلانتری؛ کلام ایشان صراحت داشت که « لذتی که از خواندن یک خط تفسیر یا یک حدیث می‌برم و منو بفکر می‌ندازه...»

حسینی: شاید هم میزان استعدادهای یک فرد منجر به این شود که در یک حوزه ی خاص قدم بگذارد و بعد هم به علت هماهنگی بین استعداد و موضوع مورد مطالعه اش لذت ببرد.

حفیظی: بله لذت می تواند سبب شود به سمت اندیشه در یک موضوع تحریک بشم ولی بشرطی که این لذت روش‌شناسی کار فکری مرا تحت الشعاع قرار ندهد.

اسکندری: اما وجه دوم این است که تربیت و... ممکن است ما را مانع از ورود آزادانه به عرصه تفکر کند. خوب این گزاره درست است. ولی انحصار ندارد و شامل همه است. مگر فقط در مورد رقیب، تربیت زمینه ساز است و سوگیری ایجاد می‌کند؟ درباره هر انسانی این زمینه‌های زیستی و تربیتی همینطور است. منتها انتخاب براساس لذات چیزی است، و اینکه لذات زمینه‌هایی را ایجاد کند که فرد به سوی عرصه‌ای از دانش نرود چیز دیگر است.

راستش باید در کنار لذات لیستی بلند بالا از این گونه عوامل بنویسید! با آنها چه کنیم؟ آدمی که نمی‌تواند همه متغیرهای دخیل در ذهن و انتخاب ها و تعلیم ها و.. را کنترل کند. منتها باید التفات اجمالی به آنها داشته باشد. یعنی جدیت در اندیشه. تازه همین هم محتاج تعلیم است.

حفیظی: مثلن من به کلام ائمه عشق می ورزم و این سبب میشه این کلمات رو بخونم، خب برای فهم کلام ائمه کلی دانش لازمه، از جمله نقب زدن به اندیشه اندیشمندی بنام ایکس یا معرفتی بنام هرمنوتیک اینجا اگر من بگویم من عاشق کلام ائمه‌ام و فقط آنها را می‌خونم و به این علوم بیخود کاری ندارم بنظرم مشکل زا می شود.

با موردی که جناب حسینی تصویر کردند مشکلی ندارم.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۸:۳۱

مباحث روشی: تفکیک عناصر موضوعی مطلب شماره 15

در بسیاری از امور تفکیک موضوعی و عناصر تشکیل دهنده یک پدیدار یا رخداد اجتماعی یا وضعیتی روحی و ذهنی، کاری بس دشوار یا شاید محال است. یکی همین جدا کردن محتوا از ساختار.

اجازه دهید با مثالی موضوع را روشنتر کنم؛ شما حتما دیده‌اید کسانی را که پیش از گرفتن گواهینامه رانندگی، سرخود رانندگی یاد گرفته‌اند. به هر حال آنها به طور معمول در کنار سایر راننده‌ها در خیابان می‌رانند، اما همین که بخواهند نزد فردی آشنا به "علم" رانندگی تعلیم ببینند، همان حرکاتشان می‌شود اشکال و ایراد و نابلدی. با این همه حتی اگر پس از مدت‌ها بتوانند در الگوی رانندگی خود تغییری ایجاد کنند تا گواهی‌نامه را اخذ نمایند، مطمئن باشید که زود به اسلوب سابق و مألوف رانندگی خود برگشته و همان می‌شوند که بودند.

این افراد چرا نمی‌توانند به راحتی خود را از الگوهای تعلمی گذشته که اکنون بخشی از هویت روحی و روانی آنان شده است، آزاد کنند؟

ما در فکر کردن و قضاوت کردن و ارزیابی نمودن امور مختلف درست مثل همان راننده کهنه‌کار خطا پیشه هستیم. درست مثل او؛ حتی بالاتر، از او هم متصلب‌تر.

ما در زبان مادریمان، درست در وسط ارزش‌ها و الگوهای مندرج و پنهان در دل زبان قضاوت کردن، نگاه کردن به امور، ارزش‌گذاری کردن رفتارها و... را یادگرفته و درونی می‌کنیم. می‌شود بخشی از ذهن کنشگر ولی ناخودآگاه ما.

فکر کردن که سن قانونی و اخذگواهینامه تفکر و ارائه عدم سوء تفکر و ... نمی‌خواهد. هر کس خود را بهره‌مند از عقل، آنهم عقلی تام و تمام و بدون خطاء می‌داند. آنچه گاهی ما را در برابر دیگران منفعل می‌کند تا مثلاً اظهار نظر نکنیم و دامن به کنار بکشیم و زل بزنیم به دهان این و آن، اغلب نه بخاطر ملاحظات شناختی، بلکه به دلیل مسائل عاطفی و احساسی و انفعالات محیطی است. مثل روستایی کم سوادی که بهیار روستا را "خانم دکتر" خطاب می‌کند.

از: عضو گروه هم اندیشی - اسکندری

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۸:۲۹

شمشیر و غش تاریخ- مطلب شماره 14

-         Ezekiel 21:3

and say to the land of Israel, 'Thus says the LORD, "Behold, I am against you; and I will draw My sword out of its sheath and cut off from you the righteous and the wicked.

-         Matthew 10:34

“Do not think that I came to bring peace on the earth; I did not come to bring peace, but a sword.

 

گاهی استیصال افراد را می‌بینی وقتی که سخنی از خودشان را علیه خودشان استفاده میکنی این‌جا تقریبا طرف سکوت می‌کند و انتظار دارد خودت با بزرگواری کمکش کنی و یه راه فرار یا توجیهی برایش بتراشی و از این بار حقارت ناشی از مچ گیری و بی سوادی نجاتش دهی. در کنفرانس دانشگاه کوینزلند در استرالیا که با عنوان حقوق بشر و حکومت جهانی تشکیل شده بود؛ سخن خود را با این دو آیه از انجیل شروع کردم. این آیات می‌گویند که رسالت عیسی ع. متکی بر شمشیر است. خصوصاً آیه 34 از سوره متی. در جلوی حضار پروفسوری از اسراییل نشسته بود، سکوت سنگینی فضا را گرفت از همان اول معلوم بود دیگر نباید بیهوده تعصب بخرج داد. کسی تلاش نکرد آیات را توجیه کند هر چند توجیهاتی دارند. چقدر این سکوت ارزشمند است از سخن بی جا در دفاع(از ارزشها) .

در ایران گاه که منطقی را مطرح می‌کنی افراد ناتوان بجای جواب گویی درست که البته ندارند متمسک به غیب (مثلاً می‌گویند فلان مسئول یا مقام را خدا تعیین کرده) و تکفیر می‌شوند. متاسفانه از آن به خط قرمز تعبیر می‌شود خیلی عجیب است که افراد و اندیشه های سیاسی ایشان بشود خط قرمز . وقتی فکر می‌کنم می‌بینم تاریخ چقدر به این جامعه بخندد، خدا بداد تاریخ برسد که از خنده غش کند.

از عضو گروه هم اندیشی : دکتر موسی عاکفی


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۸:۲۸

ادامه گفتگو درباره انتقاد ناپذیری مطلب شماره 13 

شایسته: ما در انتقادات هم معمولا پیام طرف مقابل را نمی شنویم و به قول استاد اسکندری عزیز، سعی می کنیم از هویتمان دفاع کنیم

جوزدانی: بسم الله. در ادامه بحث لازم دیدم چند نکته را عرض کنم. حال که در مرحله آسیب شناسی موضوع "انتقاد ناپذیری" هستیم. بد نیست با عنایت به مصادیق و تجربیات سخن برانیم. حقیر معتقدم آنچه که امروز بیش از هر چیز از منتقدان دیروز، دشمنان و اپوزیسیون امروز را ساخته است همین انتقاد ناپذیری است.

شهید مطهری اعلی الله مقامه در کتاب "پیرامون انقلاب اسلامی "که خواندن هزارباره آن را برای خودم توصیه می کنم، نکاتی مهم را متذکر شده اند. مطهری عزیز رمز حیات و قوام انقلاب را به طور عمده در آزادی بیان و انتقاد پذیری می دانند.

شهید عزیز حتی پیشنهاد می کنند، برای اساتید کمونیست در دانشگاه کرسی تدریس دایر شود. آیا این رویکرد فراخ با رویکرد تنگ کنونی در گزینش اساتید و ریاپروری و بله قربان گویی همخوانی دارد؟

اگر واقعا و قلبا به سیستم و نظام اعتقاد داریم، ترس و واهمه ای از نقد نباید به دل راه دهیم چرا که به قول حضرت امام نقد موهبت است ولو تخطئه باشد.

انتقاد مثل زلزله است که سد خاکی اندیشه را مستحکم تر کرده و خلا ها را پر می کند.

"ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِی أَحْسَنُ"

امیر مومنان علیه السلام در خطبه 216 می فرمایند: فلاتکلمونى بما تکلم به الجبابرة و لاتتحفظوا منى بما یتحفظ به عند اهل البادرة و لاتخالطونى بالمصانعة و لاتظنوا بى استثقالا فی حق قیل لى . . . ؛ آن سان که با جباران سخن مى‏گویند با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آن‏چه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان مى‏دارند . هم‏چنین به چاپلوسى و تملق با من رفتار نکنید و مپندارید که گفتن حق بر من گران مى‏آید

اسکندری: از همه دوستانی که با دقت نظر به این نوبت از بحث هم اندیشی : انتقاد ناپذیری ، توجه نمودند و موضوع را پی گرفتند تشکر میکنم. و نیز از صبوری سایر دوستان که روال بحث را با موضوعات خارج از بحث مخدوش نکردند.

هنوز برای جمع بندی بحث زود است. و نیز در کنار بحث انتقاد موضوعات فرعی دیگری نیز مثل ساختار های غلط، سیستم معیوب فرهنگی و مدیریتی و... مطرح شده است. لازم است با کمی تفکیک، به مرور به جمع بندی اولیه و موقتی دست پیدا کنیم.

جوزدانی: البته سبب محدثه موضوع از دل مصادیق در آمده است پس گه گاهی نیم نگاهی به مصادیق ره به بی راهه و فرعی نیست. تشکر

نقل قولی از حسن عرفانی: یک نفر را داشته باشید، تا هر ایده را که می خواهید بپذیرید نقد کند و شما دفاع کنید (و برعکس) تا قوه خلاقیت شما فعال شود و بخواهید درباره تمام جنبه های ایده فکر کنید. لیستی از افراد مختلف برای صحبت داشته باشید!

افراد مختلف، با طرز فکرهای مختلفی در زندگی داشته باشید، برای مثال، وکیل، پزشک، کودک، دانشجو و ... و ایده ای که به ذهن تان می رسد را با تمام آنها در میان بگذارید و قضیه را از انواع مختلف طرزفکرها بشنوید. تازه کارانی پیدا کنید!

شاید مضحک به نظر برسد، اما اگر میخواهید واقعا خلاقانه فکر کنید، میتوانید از تازه کاران حوزه تان پرس و جو کنید؛ این افراد هنوز متخصص نشده اند و قوه خلاقیت شان فوق العاده فعال است. بعضی اوقات افکار غیرمتخصصانه آنها میتوانند کلید حل مسئله شما باشند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۸:۲۳


     معمولا در یک فضای نقد، هر دو طرف صاحب اثر و منتقد بیشتر از آنکه به یکدیگر و رعایت اصول بیاندیشند، به تماشاچیان و قضاوت کنندگان آن هم از نوع عام توجه دارند. در این فضا هر کس مار را بهتر بکشد برنده است و اصلا مهم نیست چقدر عالمانه تر بحث می کند. برنده کسی است که بر موج احساسات سوار شود. شما نمونه این مدعا را در چند انتخابات سرنوشت ساز می توانید مشاهده کنید. فردی با یک حمله یا ضد حمله صاحب کرسی ریاست جمهوری می شود.

 
موضوع بعدی اینست که چون بیشتر مدیران ما دولتی هستند و پستشان به نخی بند است و باید در یک نظام تملق رییس و بالا دستی را راضی نگهدارند، ممکن است یک نقد و انتقاد یک قیصریه را به آتش بکشد. یک سوژه صرفا جهت اطلاع بشود. یا جناح مقابل دست بگیرد. خب ما حزبی هم که نیستیم بنابراین فورا سرباز سوخت می دهیم...
بنابراین در این نظام اداری غلط و بی ربط ممکن است یک فرد نتیجه یک عمر زحمتش که همانا ارتقاء بوده، به باد رود. شبی کردان و شبی کردانیسم. شبی وزیر و فردا به زیر.

 در این آشفته بازار شما پیدا کنید انسان مومن فرهیخته قایل به انتقاد را.
اصلا اول منتقدین و ناظرین که خبرنگاران و روزنامه نگاران و... می شوند دشمن درجه ۱. بعد هر منتقدی لابد از طرف مقابل مأمور به تخریب زحمات این جناح است. اگر دولت مهرورزی باشد چپ زدایی می کند و اگر دولت تدبیر و امید احمدی نژاد زدایی. حتما هر منتقدی از جناح مقابل است و قصدش تخریب.

 
به نظر اینجانب ما باید چند مشکل را باید در نظر بگیریم.
اول اینکه در جامعه ما هر کس حرف خودش را می زند بی آنکه پیام و جان کلام طرف مقابل را فهمیده باشد.
شما در تحلیل مباحث گذشته درس خوبی دادید. هر کس از ذهنیات و دنیای فکری خود سخن به میان آورده است.
تقریبا در همه گروهها اینچنین است و بلکه بسیار ناهنجارتر از این.

از عضو گروه هم‌اندیشی: آقای شایسته

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۰۲:۰۹


برایان مگی : از گفت و گوهایی که پیشتر با هم داشته ایم ، می دانم که شما سخت با این فکر مخالفید که کسی بگوید : "نگران نباشد که من چه می گویم ، مهم این است که مقصودم چیست " این فکر بسیار عامه پسند است چون بار زحمت را از دوش گوینده بر می دارد.
ویلیامز : درست است. پیروان همه ی اقسام فلسفه ی زبان مهارتی داشتند در اینکه نگذارند مردم چنین چیزی بگویند و ، از آن مهم تر ، احساس کنند . یکی این و دیگر اینکه کسی بگوید معنایی که در نظر دارم روشن است ، همان جمله ای که گفتم مقصود مرا به شما می رساند ، ولی اگر نرساند تقصیر شماست که قوه ی تخلیتان درست کار نمی کند . ما در قبال کلماتی که به کار می بریم مسئولیت داریم ، چون معنای مرادمان فقط در درونمان نیست و مستقل از آنچه می خواهیم بگوییم . معنایی که اراده می کنیم در همان گفته های ماست .

بحث زبان در دیالوگ بسیار مهم است ، علوم انسانی چون زبان فرمال ندارند و هر کس با پیش زمینه های فکری و احیاناً روانی اش می تواند یک عبارت را بفهد ، همیشه دچار معضل اند ، در علومی که از زبان فرمال بهره می برند این مصائب کمتر است مثل ریاضیات ، علوم کامپیوتری ، چند مدت پیش مصاحبه ای از چامسکی می خواندم که در آن گفته بود شاید محدود بودن قوه ی شناخت ماست که کامیابی ما در علوم انسانی را ناچیز می کند ، اگر روزی دقیقاً حدود شناساییمان را بفهمیم شاید در وادی هایی که همیشه زد و خورد کلامی در آن ها زیاد است با احتیاط تر گام برداریم

از عضو گروه هم اندیشی : سید علی حسینی

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۰۲:۰۶


shahram sharafi, [01.09.15 23:37] روشفنکران ما فقط پز روشنفکری می‌دهند و اکثرشان در منزل مردانی مستبد هستند و فصل‌الخطاب را خودشان می‌دانند/ زنان هم برخی‌شان می‌گویند تغییر سیاست می‌خواهیم منتها در عمل در روابط اجتماعی به همان سنت‌ها پایبند هستند. این است که بیشتر با مردان مستبد و زنان سنتی در عمل سروکار داریم. به همین خاطر جامعه‌ی ما جامعه‌ای کاملاً شعارزده است.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:38] یکی از زمینه های فرهنگی انتقاد ناپذیری، غلبه نظام مرشد و مریدی در غالب شئونات زندگی ماست.

shahram sharafi, [01.09.15 23:39] بله در خانواده هم مرد حرف آخر را می‌زند حتا در روابط جنسی هم مرد است که سلطه دارد/ خب همین نگرش‌ها سرایت می‌کند در سیاست و مدیریت هم.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:40] یکی دیگر از زمینه های فرهنگی مدل منبر رفتن بزرگان است که مخاطب اجازه سوال ندارد.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:40] یکی دیگر از زمینه های فرهنگی صاحب منصبان مصون و در مقابل مطالبه گران بی پناه است.

shahram sharafi, [01.09.15 23:41] آره این مونولگ را بنده بارها تجربه کرد‌ه ام در خانواده/ پدرم وقتی کودک بودم می‌گفت فقط تو گوش کن! اگر گوش نمی‌کردم با کمربند مرا به شدت کتک می‌زد.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:41] زمینه فرهنگی دیگر نظام تربینی اشتباه در خانواده است که به جای راهنمایی در تجربه، دستوری و امر نهیی عمل می کند.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:42] زمینه فرهنگی دیگر، غلبه تجلیل و بزرگداشت و داغ بودن این گونه مراسمات و ارتزاق از این راه است.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:45] یکی دیگر از زمینه ها، کم رنگ شدن اخلاق و خلاص است.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:45] * اخلاص

Abbas Eskandari, [01.09.15 23:46] در جامعه ای که ریا مدخل مناصب قدرت و تظاهر آیین روزمره ادارات و محافل رسمی و... است معلوم است که به جای منتقد ، پاچه خواران بر صدر می نشینند.

shahram sharafi, [01.09.15 23:47] آره خود نظام اداری ما ریاکاری را رواج می‌دهد خب اجازه بدهید دیگرا تفکرات هم استخدام اداری بشوند.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:49] نظام اداری ریاکارانه قبرستان خلاقان و منتقدان است

shahram sharafi, [01.09.15 23:50] بله خلاق برود خارج بهتر است.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:50] زیراب

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:52] یکی دیگر از زمینه فاصله قول تا عمل است.گویش روشنفکری و عمل مستبدانه

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:52]شارحین ساحت اندیشه اهل عمل نیستند

shahram sharafi, [01.09.15 23:53] روشنفکر اول باید از خودش شروع کند در سطح خانواده.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:53]  اندیشمندانی توان یک دیالوگ با همسر و فرزند ندارند

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:54] شارحینی به سان زنبور بی عسل

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:58] مدعی ترین روشنفکر عصر حاضر ایران زمین مجال یک نقد کوچک را ندارد و منتقدین را به بدترین الفاظ حواله می دهد و سخن از جامعه ایمانی و اخلاقی می راند.

shahram sharafi, [01.09.15 23:58] آره حتا روشنفکران ما هم نسبت به منتقدشان دیکتاتور بوده‌اند.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:59] بله

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۰۲:۰۲

گفتگویی سه جانبه درباره انتقاد

جوزدانی:  انتقاد خیلی مبارک است که چراکه بستر تحمل و در نهایت تفاهم ها را آماده کند.

اسکندری: آقای جوزدانی منظورم این است که باید وجهی از بحث مطمح نظر شما باشد، بولد شده باشد، اهمیت یافته باشد که آن را مطرح می کنید.

جوزدانی: دولت انگلستان روزهای یکشنبه با حضور نیروهای امنیتی در زمان و مکان مشخص در کنار پارک معروف شهر لندن، اجازه حضور منتقدین به هر ایین و گروهی را می دهد تا حداقل پتانسیل های شاید مخرب اجتماعی بر اسب واژگان بنشیند تا به خون و خون ریزی و فتنه نینجامد.

اسکندری: بله در امریکا هم برخی از ایالت ها آیین انتقاد دارند. برخی از منتقدین به همین آیین انتقاد می‌کنند. می‌گویند انتقادی چنین کانالیزه، در واقع خالی کردن بخار انفجاری انتقاد و اعتراض است و چنین انتقادی توان تغییر را گم می‎‌کند. می‌شود تخلیه احساسات به جای انتقال موضوع و درد و دغدغه.

shahram sharafi, [01.09.15 23:28] اگر تکثر را بپذیریم در همه حوزه‌های معرفتی و سیاسی مشکل ما رفع می‌شود کافی است اصل تکثر را پذیرا بشویم.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:28] در گروه های مختلف تلگرامی متشکل از اساتید دانشگاه گرفته تا مریدان تتلوی خواننده، همگی در یک نقطه مشترکند و آن هم تحمل ناپذیری و نقد ناپذیری.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:28] چه باید کرد؟

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:22] انتقاد خیلی مبارک است که چرا که بستر تحمل و در نهایت تفاهم ها را آماده کند.

shahram sharafi, [01.09.15 23:29] ما از نظر فرهنگی هم انتقادناپذیر هستیم از سطح خانواده باید اصول دمکراتیک را به فرزندان بیاموزیم. در حوزه سیاست هم که ماشاءالله انتقادناپذیری موج می‌زند بنده خبرنگارم باور کنید یک جفت کفش گذاشته‌آم فقط مختص دادگاه رفتن. مدیران میانی هم انتقادناپذیرند. از گذشته تاکنون.

اسکندری: پیوند زدن موضوعات نقد به 1- احساسات 2- منافع فردی و تیمی ، باعث میشود که موضوع را به هر قیمتی که شده محافظت نماییم. از این رو به منتقد روی خوش نشان نمیدهیم و حتی ممکن است زبانش را قطع کنیم تا درشت گویی نکند به احساس ما یا تخریب نکند منافع ما را.

جوزدانی: شاید مثال درستی نباشد ولی انتقاد پذیری مثل ورزش نیاز به تمرین دارد. نیاز به ذهن و روح ورزیده و آزاد از تعلق دارد.

اسکندری : جناب شرفی خوب! همین که از نظر فرهنگی انتقاد ناپذیریم ، یعنی انتقاد ناپذیری ما صرفا سیاسی و موردی نیست. ریشه ای تر است. در تاریخی از فکر و اندیشه و الگو های رفتاری ریشه دوانده، بررسی و ریشه یابی همین فرهنگ محتاج حوصله و دقت نظر و فکر است. همین انتقاد ناپذیری فرهنگی.

shahram sharafi, [01.09.15 23:33] بله منتها بالاخره باید از یک جایی روند انتقادپذیری و تساهل و تسامح را بیاغازیم از سطح خانواده باید شروع کرد/ حتا از سطح روابط جنسی تا بیاید به سطح سیاست.

Sajad  jozdani, [01.09.15 23:33] روح و حافظه استبداد زده ما نیز البته بزرگترین بستر نقد ناپذیری است.

Abbas Eskandari, [01.09.15 23:34] تا ندانیم درد چیست و معلول را با علت عوض نگیریم، از درمان سخن گفتن خودش محل اعتراض است.

Abbas Eskandari, [01.09.15 23:34] زمینه های فرهنگی انتقاد ناپذیری چیست ؟

shahram sharafi, [01.09.15 23:35] ما مدام تکرار می‌کنیم مردسالاری را چند روز پیش یک مورد مصاحبه داشتم یک دختر جوان می‌گفت 6 ماه است شوهرم اجازه نمی‌دهد خودم تنها بروم خرید می‌گفت شوهر میگه تو مال منی! یعنی من مالک تو هستم/ در صورتی که نباید چنین باشد/ ازدواج یک رابطه کاملا قراردادی است. اما خب سنت‌ها و مذهب هم در طول تاریخ تشدید کرده‌آند این مردسالاری را.

Abbas Eskandari, [01.09.15 23:35] اریک فروم از اقتدار و انقیاد سخن میگوید و جستجوی موضوع را تا سطح روان آدمی ادامه میدهد.

مباحثات اعضای گروه هم‌اندیشی  در باره نقد و انتقاد

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۰۱:۵۷

اسکندری: همه حرف من این است که شکل جدیدی از کپی پیست، توهم اندیشیدن دسته جمعی را در ما ایجاد نکند. واقعا تجریه اندیشیدن با هم را در میان گفتگو یا طرح معارض‌ها و سوال‌ها به روش سقراطی، دیالکتیکی یا هایدیگری تجریه کنیم.

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۰۱:۵۵

سلام دوستان. سیرۀما در فضاهای دیگر، که برچسب اندیشه را به هر دلیلی بر آستانه آن زده‌ایم اشارات و نوشتن حول و حوش موضوعاتی خاص است. خدا را شکر که ناگهان حجم گسترده ای از موضوعات طی یک روز مطرح شد و بر روی دستمان مانده. آری روی دستمان مانده. گمان نمی‌کنم شایسته باشد از موضوعات بی گفتگو و نقد درگذریم. حال نقد را هرچه می‌خواهید ترجمه کنید، هر روشی که برگزیده‌اید بکار گیرید. اما بی نقد گذشتن، گذشتن نیست. بی اعتنایی است. افزودن خارهایی برای آتش زنه است. حجیم کردن ارائه ها و ارسال‌ها و کپی‌ها است. تو بگو مطلب خوبی است. آری ولی مگر مطلب خوب در میان کتاب‌ها و احادیث و آیات و مقالات کم است؟ بهرۀ ما از آنان با خواندن و در میان گذاشتن طرح های نظری تازه تر، سوالاتی استخوان سوز تر و ... است.
بگذارید مروری کنیم بر موضوعات.

سواد، معنی آن کاربرد آن و احتمال تعریف بومی یا فرهنگی آن.

موضوع بسیار جدی تلنبار دانش، تکرار تفکر دیگران، عدم وقوف به ساحات جدی اندیشه. رویکرد ضبط صوتی، رویکرد نقل قولی،

نوکیسه ها، علل ظهور آنان، فرهنگ نوکیسگی و...

سخنان تابداری درباره اندیشه و لزوم گذر از اندیشه ؟

برخی موضوعات ادبی مثل ظهور اصطلاح مثنوی 70 من
شکل جدیدی از رژیم ادراک حسی- پدیدار شناختی که در حال تثبیت است

 عنایت دارید ؟! چه فضایی از طرح موضوعات متفاوت است؟! بنده گمان نمی‌کنم این سیره راه به روشنایی تفکر و نقد ببرد. مگر اینکه با حوصله موضوعات را بررسیم. نظرات خود را طرح کنیم، دیدگاه های مطرح شده را نقد کنیم یا از زاویه تازه‌ای موضوع را ببینیم و به آن در آویزیم.

لازم نیست حتما در هر موضوعی وارد گفتگو و طرح نظر شویم. شاید موضوع به اندازه کافی روشن یا بیش از حد تکراری و... است. اما در هر صورت به موضوعات مجال جا افتادن بدهیم.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۰۱:۳۸