رستاخیز معرفتها
مطلب شماره 37- رستاخیز معرفتها
حسن برای حسین، خانهای خریده است تا او با زن و فرزندش در آن زندگی کند. حسن، برای خریدن این خانه، همۀ پساندازش را از بانک بیرون کشیده و مقداری هم وام گرفته است. رفتار حسن و اینهمه ایثارش برای حسین، یک دلیل دارد و آن «نسبت فرزندی – پدری» میان آن دو است. اگر این نسبت نبود، حسین برای حسن، هیچ فرقی با میلیاردها انسان دیگر نداشت و حسن حاضر نمیشد برای آسودگی حسین، خودش را به آب و آتش بزند. این فداکاری و از خودگذشتگی، از نسبتی که میان آن دو است، آب میخورد.
تقریبا همۀ رفتارهای ما همین گونه است. بیشترین انگیزۀ ما در دوستیها و دشمنیها به عامل «نسبت» برمیگردد. سایۀ هر نسبتی که از سر ما برداشته شود، تغییری مهم در زندگی و افکار و رفتار ما رخ میدهد، و یک معنای قیامت، فراموشی یا خاموشی همین نسبتها است: «فَإِذَا نُفِخَ فِى الصُّورِ فَلَاأَنْسَابَ بَینَهُمْ؛ چون در شیپور قیامت بدمند، هیچ نسبتی باقی نمیماند»(سوره مؤمنون آیه 101) حتی میتوان گفت مهمترین تفاوت دنیا و آخرت در فروپاشی نسبتها در قیامت است. قرآن، قیامت را روز «لا انساب» میخواند؛ یعنی روزی که پتک «لا» بر سر هر نسبتی فرود میآید. اما داستان دنیا، داستان نسبتها است. ما در اندیشهها و رفتارها و گرایشهای خود روی ریل نسبتها پیش میرویم. اگر برای عقیدهای یا شخصی یا مرامی از جان مایه میگذریم، به دلیل نسبتی است که با آن داریم.
مولوی میگوید: تقوا یعنی سنجیدن امور بدون نظرداشت سود یا زیانی که آنها برای ما دارند:
گفت حق نه، بلکه لا اَنْساب شد
زهد و تقوی فضل را محراب شد
یعنی قبله و محراب فضیلت، تقوا است؛ نه نَسَبها و نسبتها(انساب)؛ یعنی فضل(برتری) در محراب تقوا نمار میگذارد و گرامیترین انسانها کسانیاند که از نسبتسنجی و انتسابجویی میپرهیزند و دل در گرو حقیقت دارند. پس پرهیزگار کسی است که تا میتواند هر گزاره یا شخص یا عقیده یا خبری را بیرون از نسبتی که با آن دارد، میبیند و میسنجد. از همین رو است که هدایت و راهیابی او محتملتر است: «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ.» بسا باورها یا آموزههایی که انتساب آنها به مرام و آیین ما، سنجش و ارزیابی آنها را برای ما سخت یا محال میکند؛ اما اگر همان را از دیگری بشنویم، بهآسانی بر دیوارش میکوبیم. متقی، کسی است که قدرت تجرید دارد و قیامت او همیشه برپا است. او میتواند گوشت لخم حقیقت را از استخوان و چربی نسبتها جدا کند. میکوشد هر گزاره یا اندیشهای را بیرون از تبار تاریخی آن بسنجد و دربارۀ آن تصمیم بگیرد. محقق نیز جز این راهی ندارد. باید آنچه را که میشنود یا میخواند، جدا از نسبت آن با خود یا دیگری، بشنود و ببیند. دشوار است و طاقتسوز؛ اما مگر نه این است که تحقیق، قیامت حقیقتها و رستاخیز معرفتها است؟
رضا بابایی