اعتباریات و اخلاق (1)
اعتباریات و اخلاق 1 - مطلب شماره 40
خانم ابوترابیان: چند سال پیش که داشتم بخشی از پایان نامه ام را ذیل عنوان نقد و بررسی اخلاق اومانیستی می نوشتم متوجه شدم که استاد مطهری (ره) تلقی خاصی از اخلاق دارند که اگر از زاویه ایشان به اخلاق و فعل اخلاقی بنگریم مساله و اشکالی که شما مطرح کرده اید پیش نمی آید.
استاد مطهری با تلقیِ اخلاق به عنوان اموری از سنخ ادراکات اعتباری، هرگونه حقیقت عینی خارجی به معنیِ سایر ادراکات کلی را در امور اخلاقی نفی میکند. کلمه «حقیقی» بر افکار ادراکات نظری از آن جهت اطلاق میشود که هر یک از آنها تصویر یک امر واقعی و نفس الامری است به منزله عکسی است که از یک واقعیت نفس الامری برداشته شده، و اما بر افکار و ادراکات عملی و اعتباری کلمه «وهمی» اطلاق میشود و این از آن جهت است که هیچ یک از آن ادراکات، تصویر و انعکاس یک امر واقعی و نفسالامری نیست و از یک واقعیت نفس الامری حکایت نمیکند و مصداقی جز آنچه انسان در ظرف توهم خویش فرض نموده ندارد.
ایشان مفاهیم اعتباری همچون عناصر اخلاقی را جز در ظرف توهم دارای مصداق نمیداند و معتقد است که این عمل خاص ذهنی که نامش «اعتبار» گذاشته شده است یک نوع بسط و گسترشی است که ذهن روی عوامل احساسی و دواعی حیاتی در مفهومات حقیقی میدهد و این خود یک نوع فعالیت و تصرفی است که ذهن بر روی عناصر ادراکی مینماید.
این نگرش از دو جنبه با تلقیهای عمده در تاریخ فلسفه متفاوت است. از یک طرف بر خلاف افلاطون برای اخلاقیات هویت مستقل بیرونی در عالم مثل قائل نیست؛ همانگونه که بعضی در تحلیل«حسن و قبح ذاتی یا عقلی» چنین میاندیشیدند. و از طرف دیگر برای آنها در مقولات ارسطویی جایگاهی به خصوص معتقد نیست تا در سلک سایر امور قابل مقوله شدن همچون ادراکات حقیقی به حساب آوریم.
استاد مطهری ماهیت یا صورت مفاهیم اخلاقی را چه به صورت افلاطونی و چه به صورت ارسطوییِ آن نفی میکند و پای ادراکات اعتباری را که نافیِ هر دو نوع تلقی است به میان میآورد.
در ارائه براهین اثبات وجود علامه طباطبایی پس از بحث مفصلی که در تحلیل پدیدارهای اخلاقی میکند و شهید مطهری نیز در پاورقیهای اصول فلسفه و روش رئالیسم پدیدارهای بسیار دیگری را متذکر میشود، ریشه اعتباریات و آغاز پیدایشِ آنها را چنین معنی بخشیِ میکند، معنی بخشی که با شهود ماهوی تحقق یافته است:
قوای فعاله انسان چون فعالیت طبیعی و تکوینی خود را روی اساس ادراک و علم استوار ساخته است ناچار است برای مشخص کردن فعل و مورد فعلِ خود یک سلسله احساسات ادراکی چون حب و بغض و اراده و کراهت به وجود آورده و در مورد فعل به واسطه تطبیقِ همین صورِ احساسی، متعلق فعالیت خود را از غیر آن تمیز داده، و آنگاه مورد تطبیق را متعلق قوة فعاله قرار داده (معنای بایستی را به وی داده، وجوب میان خود و میان او گذاشته) و فعل را انجام دهد. آزمایش ممتد در افراد انسان و سایر جانورانِ زنده همین نظر را تأیید میکند.
استاد مطهری مفاهیم اخلاقی را اعتبار شده از گرایشهای درونی انسانی میداند. پس اینگونه مفاهیم اخلاقی را نمیتوان به ابژهای خاص نسبت داد. بلکه این ذهن است که با فعالیت خود ماهیت برای مفاهیم اخلاقی میسازد و بدان قوام میبخشد. در نظر استاد مطهری گرایش اخلاقی انسان در آغاز تولد امر متعین و مشخصی در نفس انسان نیست، انسان با یک نفس قالببندی شده نسبت به گرایشهای اخلاقی در این دنیا گام نمینهد. گرایشهای ارزشی به صورت استعداد در نفس انسان وجود دارند. به بیانِ دیگر، انسان در آغاز تنها مستعد اخلاقورزی است و بس. گرایش اخلاقیِ انسان آن گاه به منصه ظهور میرسد و از قوه به فعل درمیآید که انسان اقدام به رفتار کند. زندگی فردی و اخلاقی انسان است که بستر را برای شکوفایی فطرت اخلاقی او فراهم مـیآورد. انسـان میتواند در زندگـی خود، با تقـویت نفس خود و شکـوفایی گام به گامِ آن، ارزشهای اخلاقی رادرک کرده و بدان گرایش یابد. البته ماهیت بخشی به تعابیر اخلاقی به معنای رایج آن مورد نظر شهید مطهری نیست. او از ملاک ارزیابی این تعابیر سخن میگوید:
اگرچه در تعابیر اخلاقی نمیتوان از صدق و کذب آنها سخن گفت و ملاکهای رایج صدق و کذب قضایای نفس الامری (حقیقیه، خارجیه و...) را در مورد آنها به کار برد، میتوان ملاکی را برای ارزیابی آنها در نظر گرفت.این ملاک، ملایمت یا عدم ملایمت با «من» علوی انسان است. هرگاه حکمی اخلاقی با «من» علوی و جنبه والای نفس مناسبت و سنخیت داشته باشد، خوب است و باید بدان عمل کرد، در غیر این صورت، بد است و نباید بدان عمل نمود.
اسکندری: خانم ابوترابیان با تشکر از مرحمتی که فرمودی چند نکته به استحضار شریف برسانم. اول اینکه کاش نشان می دادی این مقدمات و توضیحاتی که فرمودی، چگونه شبهه بالا را رفع می نماید. یعنی نتیجه نوشته تان را معلوم می کردید؛ همانطور که در آغاز نوشته این انتظار را ایجاد کردید. دوم اینکه در بحث اعتباریات ، علی رغم اینکه استاد شهید مطهری اصل موضوع را پذیرفته ، ولی در تلقی آن با علامه تفاوت هایی موجود است. به نظر می رسد شهید مطهری کماکان نوعی حقیقت بیرونی را ملاک ارزش گذاری برشمرده که از جنس اعتباریات نیست. سوم درباره نوع آوری علامه در باب اعتباریات البته بحث ها و برداشت های مختلفی وجود دارد. از دکتر سروش تا دکتر پورحسن در این باره نوشته و خیلی عجیب اینکه برداشتها متفاوت هستند. چهارم ؛ شاید مهمترین بحث در باب اخلاق، چگونگی استخراج احکام اخلاقی است. یعنی آیا از گزاره های صدق پذیر آنتولوژیک میتوان احکام اخلاقی استخراج کرد؟ این محل دعوی است و بد فهمی های زیادی حول و حوش آن بوجود آمده. شهید مطهری گرچه خود بر اصل اعتباری برخی امور از جمله پاره ای از مبانی اخلاقی مهر تایید زده ولی در عمل و در جاهای دیگر آن را مورد بی توجهی قرار داده اند؛ گویی نظرشان تغییر کرده است. "من علوی" یا من استعلایی همان حقیقت ترنسدنتال است . گرچه احتمالا در نظر ایشان حقیقت مثالی افلاطونی نیست؛( برخی از فیلسوفان در قم بر مثالی بودن حقایق اشیاء تاکید دارند.) ولی در نزد شهید مطهری ملاکی حقیقی است نه اعتباری. خوشحال میشوم باز هم در این باره روشنگری فرموده و توضیحات تکمیلی را مرقوم و مرحمت فرمایید. زنده باد.