عقل توهمی
عقل توهمی - مطلب شماره 38
در گفتگوی دکتر عبدالکریمی با دکتر پورحسن، درباره بازجست تمدن اسلامی، عبدالکریمی از واژه "عقل توهمی" استفاده کرد. این واژه در حقیقت به چه معنا است؟
در مناظره جناب عبدالکریمی با آقای پور حسن درباره بازجست یا احیای تمدناسلامی، ( برنامه زاویه) آقای عبدالکریمی از واژه "عقل توهمی" سود برد. فرصت برای بررسی مقدمات آن بحث از جمله تشریح معنا و مبنای ترکیب غریب عقل توهمی نبود. اما دوستداران بحث، دوستتر می داشتند که روشن شود چگونه عزمهایی از جنس یا در لیست عقل توهمی است؟
و نیز چه نسبتی بین عقل و توهم؟ آیا میتوان وجوه زیر را درباره این ترکیب در نظر آورد.
1- شاید مقصود همان توهم است که با پوشش و توجیهات عقلی ( مشهورات) ارائه میگردد.
2- شاید مقصود ارائه عزم و اهداف متوهمانه با روشی عقلانی است.
3- این احتمال نیز هست که وجهی از عقلانیت، علی رغم آنکه عقلانی است اما در منطقی بیرون از عقلانیت کنونی و عقل برساخته کنونی تفسیر و ارائه میگردد. این وجه سوم را بسیاری درباره اصل فلسفه اسلامی ثابت و صادق میشمرند.
امید که آقای عبدالکریمی دستی به سر و گوش این ترکیب بکشد و تشریح موضع بفرمایند.
در هر حال به نظر میرید این ترکیب بیش از یک شعار است، بیش از نوعی ابزار طرد است. بیش از اینها اشاره به واقعیتی روانی است که ممکن است دامن گیر بسیاری از ما باشد. مرحوم فردید نیز گاهی از واژگانی شبه به این که مثلاً فلان نظریه عقلی نیست توهم عقلانی است، استفاده میکرد. ولی احتمالا مقصودش آنچیزی نبوده که اکنون جناب عبدالکریمی بکار برده اند.
شما اهالی اندیشه چه فکر میکنید؟
خانم حفیظی: تقسیم و تفکیک خیلی خوبی رو انجام دادید. من بشخصه وقتی از عینک عقلانیتی که با اون آشنا هستم و در درون اون تنفس میکنم مثلاً به سخنرانیهایی( ...) گوش میدهم، یک جاهایی از این بحثها در چهارچوب این عقلانیت رایج نمی گنجد؛ مثلن برخی از ادعاها حداقل بلحاظ متد بحث علمی مشکل دارد. یا مثلن ادعایی که مدعی اند کل تاریخ بشری پهنه تقابل جنود شیطانی و رحمانی است؛ من این کتاب را نخوندم ولی چهار ساعت حداقل پای توضیح مدعا و دلالیل ایشان نشستم و دلیل علمی پسندی بر این مدعا دستم نیامد.
الان در محافل دانشگاهی و درمیان اهل تحقیق نام برخی ازاین اشخاص را ببری تلقی عقلانیت توهمی به معنای اول و دوم بیشتر می شود، خب اینو باید کمی جدی گرفت.
شاید، شاید و بازم شاید بشه گفت عمده کسانی که دغدغه هایی از این دست - احیای تمدن اسلامی و علوم اسلامی و ... - را دارند متاسفانه یک جاهایی از مدار منطق مناسب بحث خارج میشن و مدعا و دلیل را با هم جابجا می کنند. جنابعالی یکی از پتانسیل های درون سنت اسلامی در بحث تمدن سازی رو مبحث امامت و ولایت و ... عنوان کردید؛ در همین قسمت من یکی لااقل تجربه خوشایندی ندارم؛ آشفته بازاری است این مبحث در فضای کلام اسلامی و حوزه های دیگر مربوطه.
سوال من اینه: مگه با زد و خورد میشه ستون های اولیه نظری رو که بناست تمدنی برآن بناشود رفع و رجوع کرد؟
کسی که نگاه پدیداری به وضعیت تفکر ما داشته باشه استخراج نوعی عقلانیت توهمی به دو معنای اول برایش دور از دسترس نخواهد بود.
اصلا اگر بحث را با این سوال تعقیب کنیم شاید بهتر به نتیجه برسیم: متفکرین قائل به احیای تمدن اسلامی در زمان حاضر که در این وادی قلم زدند و به این مدعا باور دارند و از آن دفاع عقلانی کردند کی ها هستند که با مرور افکارشان امکان قضاوت پیدا کنیم؟