زبان دیالوگ - مطلب شماره 11
برایان مگی : از گفت و گوهایی که پیشتر با هم داشته ایم ، می دانم که شما سخت با این فکر مخالفید که کسی بگوید : "نگران نباشد که من چه می گویم ، مهم این است که مقصودم چیست " این فکر بسیار عامه پسند است چون بار زحمت را از دوش گوینده بر می دارد.
ویلیامز : درست است. پیروان همه ی اقسام فلسفه ی زبان مهارتی داشتند در اینکه نگذارند مردم چنین چیزی بگویند و ، از آن مهم تر ، احساس کنند . یکی این و دیگر اینکه کسی بگوید معنایی که در نظر دارم روشن است ، همان جمله ای که گفتم مقصود مرا به شما می رساند ، ولی اگر نرساند تقصیر شماست که قوه ی تخلیتان درست کار نمی کند . ما در قبال کلماتی که به کار می بریم مسئولیت داریم ، چون معنای مرادمان فقط در درونمان نیست و مستقل از آنچه می خواهیم بگوییم . معنایی که اراده می کنیم در همان گفته های ماست .
بحث زبان در دیالوگ بسیار مهم است ، علوم انسانی چون زبان فرمال ندارند و هر کس با پیش زمینه های فکری و احیاناً روانی اش می تواند یک عبارت را بفهد ، همیشه دچار معضل اند ، در علومی که از زبان فرمال بهره می برند این مصائب کمتر است مثل ریاضیات ، علوم کامپیوتری ، چند مدت پیش مصاحبه ای از چامسکی می خواندم که در آن گفته بود شاید محدود بودن قوه ی شناخت ماست که کامیابی ما در علوم انسانی را ناچیز می کند ، اگر روزی دقیقاً حدود شناساییمان را بفهمیم شاید در وادی هایی که همیشه زد و خورد کلامی در آن ها زیاد است با احتیاط تر گام برداریم
از عضو گروه هم اندیشی : سید علی حسینی