مباحث روشی: تفکیک عناصر موضوعی – مطلب شماره 15
مباحث روشی: تفکیک عناصر موضوعی – مطلب شماره 15
در بسیاری از امور تفکیک موضوعی و عناصر تشکیل دهنده یک پدیدار یا رخداد اجتماعی یا وضعیتی روحی و ذهنی، کاری بس دشوار یا شاید محال است. یکی همین جدا کردن محتوا از ساختار.
اجازه دهید با مثالی موضوع را روشنتر کنم؛ شما حتما دیدهاید کسانی را که پیش از گرفتن گواهینامه رانندگی، سرخود رانندگی یاد گرفتهاند. به هر حال آنها به طور معمول در کنار سایر رانندهها در خیابان میرانند، اما همین که بخواهند نزد فردی آشنا به "علم" رانندگی تعلیم ببینند، همان حرکاتشان میشود اشکال و ایراد و نابلدی. با این همه حتی اگر پس از مدتها بتوانند در الگوی رانندگی خود تغییری ایجاد کنند تا گواهینامه را اخذ نمایند، مطمئن باشید که زود به اسلوب سابق و مألوف رانندگی خود برگشته و همان میشوند که بودند.
این افراد چرا نمیتوانند به راحتی خود را از الگوهای تعلمی گذشته که اکنون بخشی از هویت روحی و روانی آنان شده است، آزاد کنند؟
ما در فکر کردن و قضاوت کردن و ارزیابی نمودن امور مختلف درست مثل همان راننده کهنهکار خطا پیشه هستیم. درست مثل او؛ حتی بالاتر، از او هم متصلبتر.
ما در زبان مادریمان، درست در وسط ارزشها و الگوهای مندرج و پنهان در دل زبان قضاوت کردن، نگاه کردن به امور، ارزشگذاری کردن رفتارها و... را یادگرفته و درونی میکنیم. میشود بخشی از ذهن کنشگر ولی ناخودآگاه ما.
فکر کردن که سن قانونی و اخذگواهینامه تفکر و ارائه عدم سوء تفکر و ... نمیخواهد. هر کس خود را بهرهمند از عقل، آنهم عقلی تام و تمام و بدون خطاء میداند. آنچه گاهی ما را در برابر دیگران منفعل میکند تا مثلاً اظهار نظر نکنیم و دامن به کنار بکشیم و زل بزنیم به دهان این و آن، اغلب نه بخاطر ملاحظات شناختی، بلکه به دلیل مسائل عاطفی و احساسی و انفعالات محیطی است. مثل روستایی کم سوادی که بهیار روستا را "خانم دکتر" خطاب میکند.
از: عضو گروه هم اندیشی - اسکندری