معرفی کتاب: ترس و لرز کییرکگارد- مطلب شماره 20
معرفی کتاب: ترس و
لرز کییرکگارد- مطلب شماره 20
«ترس و لرز» کیرکگور اثر غریبی است. او تصویر متفاوتی از ابراهیم را ارائه میدهد. پارادوکسهای تصمیم ابراهیم، در «ترس و لرز» عجیب و خواندنی است. کیرکگور معتقد است انسان، هستی خود را پشت میز تحریر نمیآزماید. تنها آنگاه که دست به عمل میزنیم به ویژه وقتی تصمیمهای مهم میگیریم، در آن موقع است که با هستی خود ارتباط برقرار میکنیم. زندگی ابراهیم کم و بیش نمونهای است برای کیرکگور تا زندگی خود را ارزیابی کند. دیالکتیک تغزلی او، هنر او در وادار ساختن ما به حسکردن خصلتهای متعالی است.
ابراهیم برای قربانی کردن پسرش که سالیان سال منتظر ولادتش بود، با الاغی ناراهوار سه روز پی در پی از کوه موریه بالا میرفت؛ سرشار از شک و دودلی. آنچه در آن شک نتوان کرد، آن اندازه ارزشمند نیست که فرد، تمامی هستیش را بر سر آن به خطر بیفکند. آنچه اینقدر ارزشمند است که بتواند هستی مرا تعیین کند، چیزی نیست که به راحتی بتوانم آن را انکار کنم، یا آنقدر بدیهی که مسلم بپندارمش. فدا کردن فرزندی که سالها چشم انتظار تولدش بودی، سخت است و این، درست همان چیزیست که اگر بپذیریش، خود را با نهایت اشتیاق و شور در گرو آن مینهی.
کیرکگور برای تبیین رفتار ابراهیم به سه مرحله در زندگی انسان قائل میشود: مرحلة استتیک یا حسّانی که قهرمانش دونژوان است. دم را غنیمت میشمارد. چنین آدمی یکسره در جهان محسوسات به سر میبرد. برده حالات و خواستههای خویش است. وی به سهولت ممکن است دستخوش دلهره، هراس یا احساس خلأ و پوچی گردد. اگر این حالت پیش آید باید امیدوار بود. چرا که دلهره حسی کم و بیش مثبت است. نشانه آن است که فرد در موقعیت وجودی قرار گرفته و حالا میتواند جهشی به مرحله بالاتر انجام دهد. ولی این پرش یا اتفاق میافتد و یا نه. فایدهای ندارد که روی لبه بایستی باید پرش کامل کنی. یا بپری یا نپری. و این کار را کس دیگری هم نمیتواند برایت انجام دهد، خودت باید تصمیم بگیری. مرحله دوم، مرحلهی اخلاقی است. ویژگی این مرحله جدیت و صداقت و پیگیری در تصمیمهای اخلاقی است. مهم نیست که چه چیزی در نظر تو دقیقا درست یا نادرست مینماید بلکه باید در بارهی درست یا نادرست عقیدهای داشته باشی و مرحله آخر مرحله ایمانی است که نمادش ابراهیم است. گذر از هر مرحله به مرحله دیگر نه با اندیشیدن که با گزینش محقق میشود. اندیشه، بیکار گوشهای مینشیند و چشم به اراده میدوزد تا جهش رخ دهد. حال وقت آن است که فرد، تمامی وجودش را گرو بگذارد و به ژرف ژرفنای ایمان به عمق هفتاد هزار پا بپرد. ایمان را بر لذتهای حسی و ندای عقل ترجیح دهد. هرچند پریدن در آغوش باز خدای زنده هولناک است ولی این تنها راه رستگاری است. ایمان سرشار از این پارادوکسهاست و ارزش آن هم در تحمل رنج ِ قرارگرفتن در آنهاست. هیچکس در راه ایمان نمیتواند انسان را درک کند. هیچکس نمیتواند او را همراهی کند. هیچکس تنهاتر از شهسوار ایمان نیست. ایمان، جهش است. ماجراست. خطر کردن است. ایمان، از همه اینها بالاتر، سرسپردن به بییقینی عینیست.
در داستان ابراهیم، مسأله قربانی شدن یا نشدن فرزند نیست. مسأله، جهش ایمان است. مهم نیست ابراهیم، پسرش را میکشد یا نمیکشد. مسأله این است که باید با صداقت هر چه تمامتر مرزهای میان حیطههای مختلف زندگی را مشخص کرد.
از : عضو گروه هم اندیشی – خانم ابوترابیان
اگر تمایل به تبادل لینک داشته باشید اطلاع بدین.
تشکر