جریان افول ارزش ها- مطلب شماره 28
جریان افول ارزش ها- مطلب شماره 28
در میان جوامع امروزی در بسیاری از کشورها کم نیستند اندیشمندانی که با پیش زمینههای علمی یا عقیدتی مختلف، نسبت به "افول ارزش ها" هشدار میدهند. آنان با اشاره به سیطره رسانههای فراگیر و بینالمللی، بخصوص فیلمها، کتابها و از همه مهمتر فضای مجازی اینترنت، از پروژه یکسانسازی فرهنگی از سوی کشورهای موسوم به شمال علیه فرهنگ بومی سایر کشورها، سخن میگویند.
برخی دیگر با نگاهی دقیقتر ضمن تاکید بر تاثیرات رسانههای فراگیر جهانی، وضعیت وجودی زندگی در جهان مدرن را بخصوص سیطره و مقبولیت تکنولوژی بر همه ساحات زندگی را عاملی برای تغییر الگوهای زندگی، تبعیت از مدار مدرن مد و معیشت غربی برمیشمرند. این نگرانی حتی شامل اندیشمندان غربی نسبت به افول ارزشهای خود نیز شده است. اگر در گذشته محافظه کاران کشورهای غربی از لزوم حفظ ارزشهای جهان مسیحی، ارزشهای خانوادگی، ارزشهای اخلاقی و... سخن میگفتند، امروز حتی لیبرالها نیز نگران وضعیت نابسامان فرهنگی در اطراف خویشند. زندگیهای اتمی و سلولی، خودمحوری، خودخواهی مفرط، لذتطلبی صرف، منفعتطلبی غیر اقتصادی، تنهایی و بیمعنایی، خود ارضاعی فرهنگی و... نمونههایی از دردهایی است که داد لیبرالهای غربی را نیز بلند کرده است.
اما براستی "ارزشها" چیستند؟ از کجا سرچشمه میگیرند؟ چرا باید تداوم داشته باشند؟ ملاک تبعیت از آنان چیست؟ و...
اینها بحثهایی است که در گزارش بالا باید به آن توجه گردد. در گزارش سرکارخانم حفیظی واقع گرایی اخلاقی با نگاه کارگردگرایی، به دنبال دفاع از آموزه رسمیت دادن به ارزشهای موقت بهجای ارزش های ثابت و تابع امر حقیقی، و به عنوان اموری فرهنگی، بومی و در گردش مطرح است.
این گزارش نشان میدهد که واقعگرایان چگونه برای نفی ارزشهای ثابت، از فقدان اندام حسی برای ادراک ارزش ها یاد میکنند. و البته فراموش میکنند که ارزش های موقت، قوانین و هنجارهای قراردادی و... نیز فاقد مابه ازای حسی در انسان است و برای درک آنها نیازمند قوای شناختی از سنخ دیگری هستیم.
در بهترین وجه در غرب پراگماتیستها که برای پاسخ به واقعگرایان وارد عمل میشوند بازهم با کارگردگرایی و نگاه خدمت محور سخن ساز میکنند. در این نگاه اگر چه طول عمر ارزشها کمی بیشتر میشود اما حداکثر تلاش پراگماتیستها این است که نشان میدهند ارزشها بی وقفه در درون تجریه ذهنی ما از کودکی تا بزرگسالی تکوین می یابند. و همانندی فرهنگها همان است که همانندی ارزشها را موجب میشود. از این رو ارزش ها ساختنی است. ساخته ای که دوام اجتماعی و ا نسجام عمومی را به همراه دارد. به هر حال در این نگره نیز هیچ سخنی از ارزشهای ثابت و تابع حقیقت بیرونی نیست.
راستش از حیث عقلی بی پشتوانه بودن مفهوم ثابت و حقیقی برای ارزشها، اغلب مدافعان آن را جلب حوزه دین، وحی و سنت کرده است. تا مگر با بهره گرفتن از توان سنت و دین، و قدرت توجیه پذیری آن، دوامداری ارزشها و ریشه داشتن آن در حقیقت بیرونی را نشان دهند. غافل از اینکه تعدد ادیان و ادعای ارزش های ثابت از سوی جبهههای ارزشی مخالف، رشته آنان را پنبه میکند.
این روزها، دفاع از ارزشهای حقیقی و ثابت برای مدعیان آن، از هر زمان دیگری سختتر شده است. زمانی دین، زندگی ارزشهای اخلاقی را تضمین میکرد. با ظهور عصر روشنگری و حلول مدرنیته و نیز با تعارضهایی که بین ارزشهای مطلق انسانی با آموزههای دینی پدید آمد، ارزشهای جهانی با پشتوانه انسان شناسی و حقوق غربی رایج شد، با افول الگوهای تفکر تجربی دیگر نمیتوان به راحتی از اخلاق انسانی جهان شمول نیز دفاع کرد. بومی گرایی فرهنگی و اخلاقی و دو لبه تیز نسبیتگرایی و تکثرگرایی قیچی پست مدرن را تجهیز کرده و باز هم بیشتر بنای ارزشهای ثابت و دوامدار مبتنی بر حقیقت بیرونی متزلزل شده است.
اینک این ما و سیل سوال، اینک این ما و افول فزاینده ارزشهای ادعایی در دین، اینک این ما با حاکمیت دینی که هر روز تشت بی اخلاقی مدیریتی، نفع پرستی های مالی مدیرانش و بی سامانی اجتماعی اش از بام بر زمین توجه و تعجب مردمش میافتد. اینک این ما و فرزندانی که در هوایی دیگر و فرهنگی متفاوتتر و گفتمانی بهکلی غیر دینی سرو پنجه نرم میکنند. اینک این ما.
اینجا و اکنون سوال ما چیست؟ آیا باید بپرسیم چه باید کرد؟ یا باید بپرسیم موضوع از چه قراری است؟
از : عضو گروه هم اندیشی - عباس اسکندری