جامعه ما و شکل جدید ادارک -مطلب شماره 4
شکل جدیدی از رژیم ادراک حسی- پدیدار شناختی در حال تثبیت است: بوتیک- معابد بسیار لوکس با سقفهای بلند 6 متری که مثلا یک جفت کفش یا ساعتمچی را در نورپردازیای عرفانی- ملکوتی در معرض نگاه ستایشگر پیروان «فرهنگ لاکچری» قرار میدهند. مجمتعهای عریض و طویل تجاری و تفریحی که ورودشان فقط برای افراد «وی.آی.پی» مجاز است، بیلبوردهای تبلیغاتیای که به مخاطب القاء میکنند اگر سس پنیر نخورند یا خودروی شاسی بلند نداشته باشند اصلا آدم نیستند، کافههای ملوس که به شکل اتاق عروسکهای باربی و با رنگهای ملیحِ زرد و صورتی و کرم و آبی آسمانی تزئین شدهاند، شهرکهای مسکونی اعیانی و حفاظت شده، نمایشگاههای غولآسای خودروهای چند ملیاردی، راهاندازی صدها سایت درباره «سلبریتیها» که با ظاهر و ژستی متضاد با حاکمان، در خیریهها و دیگر کانالهای پولشویی، ایدئولوژی آنان را با لبخند و کرشمه تبلیغ میکنند، تبدیل شدن شعار رسمی از «ایران آباد و آزاد» به «مردم به کمی شادی نیاز دارند»، راه اندازی هفته مد در پاساژهای پایتخت جمهوری نیمه خودمختار ثروتمندان در خیابان الهیه، راهاندازی دهها شبکه ماهوارهای جهت پخش ویدئوکلیپها و فعالیتهای «هنری- موسیقایی» فرزندان و بستگان مقامات، میدان دادن به پدیده نوظهورِ«فشن- مذهب» که خود را در ایام و آیینهای رسمی به شکل سرو«سوشی و کوکتل ِ نذری» یا تخفیف «آرایش ویژه محرم» و ... نشان میدهد، تبلیغ و کیش شخصیت ِ فرماندهان به عنوان عارفان وارسته یا یگانه ناجیان کشور، تبدیل کردن رسانههای اپوزیسیون به آپاراتوسهای برونمرزی ایدئولوژی دولتی، احداث و تأسیس صدها نشر و فروشگاه عریض و طویل محصولات فرهنگی آنهم در شرایطی که تیراژ واقعی کتابها 300 نسخه است، افغانستانیهراسی در تریبونهای رسمی، زنستیزی ساختاری، تقدیس مالکیت خصوصی و...، در کنار باب شدن انواع و اقسام جادو و جنبلهای نمایشی و رفتارهای اجتماعی منحط همچون «بادیگارد خصوصی»، حراج بزرگ آثار هنری و ... که جملگی منجر به تنزل بیسابقه ذائقه عمومی در تمامی زمینهها شده و نمونهای کامل از تلفیق «عرفان و پورنوگرافی» ِ مورد اشارهی لنین و یا به تعبیر آدورنو، میدان دادن به «بودیسم غربی» با لعابی بومی یا در یک کلام «ابتذال محض» را به نمایش میگذارد.
از عضو گروه هماندیشی: محمد رضا هدایتی